بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-من معتقد هستم- دعا کردن وخواست ازخداوندمنان همیشه پاداشی خواهد داشت ولیفرد باید روی درخواست خوداش باید خیلی کنجکاوی کند که یک امر شهوانی وامیال نسنجیده نباشد- ودرضمن دعا بگوید یا حضرت حق اگر به نفع دنیا واخرت من باشد مستجاب شود وزود ودیر ان بعهده حضرت حق جل وجلاله الشریف باشدولی بیشتر درخواست درباره شناخت حق وشخصیت های بارز الهی که بالاترین شناخت حق را میسر میکنند وازجهتی اسوه میشوند- بیان شده است برای شناخت امام حسین علیه السلام زودترین زمان برای خالص شدن است وبعداز خالص شدند انچه بقلب وارد میشد قطعی الصدور است تخلفی دران نیستوحضرت اش صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند اول یاد حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام باشید-من دربارگاه حضرت عباس علیه السلام بودم از جایگاه نامناسب ایشان سخت ناراحت بودم خیلی فقیرانه بود- ایشان یک طلبه بهسمت مسن شدن درنزدیکیمن ظاهرشد بایک مرد پنجاه ساله ظریف تاحدی قد کوتاه صحبت کردند ان بزرگوار فرمودند به انجناب چناچه اگرمقدای دیگرپول پول بدست اوریم زمین پشت سرایشان رامیخریم شما قادرهستید کمک کنید- ایشان فرمودند ان مسئله نداردولی من میترسم درساخت ان بمانیم- ایشان فرمودند ان انشا الله حل میشود وبه ایشان فرمودند همراه من بیایدمن هم بدنبال ایشان رفتم ازدرب پشتی وارد ان زمین شدم کنارزمین یکخانه محقربود ایشان فرمودند این خانه یک پیرزن استماگفتیم هرچقدربگویی ماهم راضی میشویم ایشان گفته است تنها دلخوشی من همین زیارت حضرت عباس علیه السلام است تاپاسی شب من اینجا هستم ولی اخراورارضی میکنیم ورفتند من مقداری خوشحال شدم- همانچنان علما گفته بمودند ضریح مقداری بالا بود پاین یک دیوارکوتاه داشت و گفتهبودندفقط به ضریح توجه کنید تاکم کم حال شماخوب شود ومن بدرجه خلوص شخصی رسیدم سه نفر روی دیوار نشسته بودمنفرسمت راست دعا میخواند وترجمه میکردوتفسیر میکرد ویک اقای نشستهبود وبلندشد بهسمت بیون رفت وباز گشت بایک جعبه شیرینی اول به ماتعرف کرد من گفتم دلیلاش چیست- یشان فرمودند من پول زیادی اوردم وا تعدا پنچاه تا پیراهنکهخیلی نسبت بهایران ارزانتر است که بعضی بهفامیلبدهم وبعضیراهم بفروشم وهمین طور کفش یک تن نیم شده است البته یک ماه میمانم یک روز برای حضرت عباس علیه السلام کفشداریمیکنم ویک روز برایامام حسین علیه السلام اتفاقا یک ایرانی الان درکفشداری حضرت عباس علیه السلام ودهرئزاست کفشداری میکند اصطلاحات عربی بهمن یاد داه است ومن دارم نزداو یادمیگیریم وحالاکامل شدم ولی پس مطالعه فهمیدم نه ون-یعنی مینی بوس ونهاتبوس اینمقدارا نمیبرنذ وبفکرافتادم که باتاکسی به مرزبروم ولی کمی میترسم- یک دفعه به دل من افتاد ازحضرت عباس علیه السلام درخواست کنم واینکارا کردمورفتم هتل کمی بخوانم وبعد برگردم در دوت ازافراد فامیلی وهم شهرستانیرادیدم گفتندفلانی توهم امدی گفتم بله گفتند امدیم ازحضرعباس خداحافظی کنین الان میخواهیم برویم من باماشین بزگمامدم ومافقط دونفر هستیم اگرمیخواهی برگردی باما بیا ومنگفتم من هنوز کار دارم ولی یکمشگل دارام وان این است گفتندمسئله ای نیست ورفتیم هتل وبار به ایشان دادیم به این مناسبت من شیرینی خریدم- گذشت من که میخواستموارد سالون حضرت شوم اولین باربود ضریح مشخص نبود باید جلوتر میرفتم تا ضریح پساز پیچ خوردن به سمت چپ مشخص شود درسمت راست نزدیک ضریح یک تعاداد خانمهاپیر وپیرمرده امده بودندولباس جامعه تبریز راپوشیده بودند صف اول ازسمتچپ یک روحانی سید بسیارزیباروی وعجیب طمنیه وارام دعا میخواند بغل ایشان یک سماوربود- وخانم پیری چایی میزیخت وبه افراد میداد ومن که رسیدم به من تعارف کردومن گفتم متشکرم گذشتم- جناب روحانی روضه خواندوبعد ساکت شد ومن دربحر ایشانبودم ونمیتوانستم چشم برگردانم- یک دفعه بعقلب من مررو کرد-که ایشان انسان نیست-من کنجکاو شدم یک مسئله فقهی خوب بلد شدهبودم موقع رفتن به بارگاه بهشت سرای امام حسین علیه اسلام شدمایشانرفتم گفت جناب حجت الاسلام والمسلمین- اگر اجازه دهید-من یک سئوال کنم-فرمودند شما که پاسخ انرابخوبی میدانید-سرم را پائین انداختم ورفتم